تو اين يه سال اخير زندگي ما پر از لحظه هاي خاص بوده.پر از اولينها.اولين باري كه هانا اين كارو كرد...اولين باري كه هانا اون طوري شد...اولين باري كه هانا سفر رفت...خلاصه كلي تو زندگي اول شديم اين چند وقت!
اين بار هم بعد از ظهر جمعه همين هفته بود كه دري به تخته خورد و ما همگي تونستيم بعد ناهار يه چرتي بزنيم.يعني هم هاناي نازداره خانوممون افتخار داد كه بخوابه و هم مهمتر اينكه تلفن خونه و موبايل باباييمون زنگ نخورد.وقتي هم كه بيدار شديم تنها چيزي كه اون لحظه بهمون مي چسبيد بدون شك يه چايي ترك گنده و پدر و مادردار بود!راستي يادم رفت كه بگم بابايي ناهار واسمون كباب برگ مخصوص همراه با كته تهيه و ارائه فرموده بودن . با كلي تعريف و تمجيد از دستپختشون...خلاصه چايي ها رو كه ريختم يهو چشمم افتاد به فنجونا كه براي اولين بار سه تا بودن كنار هم.اين يعني اولين چايي سه نفره خانواده ما.چه آرامش قشنگي.باز هم يه اتفاق اولين ديگه...به نظرم خاطره اش ثبت شدني بود.پس دوربينمو آوردم و...
از سري خاطرات اولين ها:
اينجا هم گوشه عزلت و امنيت(!a cosy place)هانا ست كه تازه كشف شده و با هيچ كجاي دنيا هم عوضش نميكنه. ماهيت:گوني برنج كه هانا بس كه روش نشسته اونو به شكل صندلي در آورده.
و اما عادت جديد هانا!وقتي ميبينه برنامه اي كه ما داريم نگاه ميكنيم خوش آيند ذوق مبارك ايشون نيست بدو ميره سراغ كنترل و كانال رو عوض ميكنه...اينجا هم وقتي ديد تلوزيون برفكي شد و انگار ظاهرا سوتي داده دستپاچه شد وكنترل رو انداخت زمين و سعي كرد اشتباهشو با انگولك كردن DVD Player جبران كنه خلاصه...خوشم مياد كه خودش ميفهمه خرابكاري كرده!
مكان:آشپزخونه-جنب اجاق گاز!
زمان:وقتي كه ماماني داره آشپزي ميكنه يا كلا تو آشپزخونه ميپلكه!
زمان:وقتي كه ماماني داره آشپزي ميكنه يا كلا تو آشپزخونه ميپلكه!
این عکس زيري هم مربوط به همون کابینتی میشه که در اختیار هانا خانم گذاشتیم تا باهاش حال کنه.کم کم هانا طبقه هاشو کند و گذاشت زمین.و بعد هم تصمیم گرفت یه سواری از کابینته بگیره خلاصه...
قيافه فاتحانه هانا:
و اما عادت جديد هانا!وقتي ميبينه برنامه اي كه ما داريم نگاه ميكنيم خوش آيند ذوق مبارك ايشون نيست بدو ميره سراغ كنترل و كانال رو عوض ميكنه...اينجا هم وقتي ديد تلوزيون برفكي شد و انگار ظاهرا سوتي داده دستپاچه شد وكنترل رو انداخت زمين و سعي كرد اشتباهشو با انگولك كردن DVD Player جبران كنه خلاصه...خوشم مياد كه خودش ميفهمه خرابكاري كرده!
فيگور حق به جانب هانا براي عوض كردن كانال.باباجون چقدر بگم من اين سريال رو...دوست...نــــــدارم!
توجه كنين كه بعد اين همه شيطوني و شخم زدن خونه زندگي چقدر مظلوم و آروم خوابيده بچه ام.آخه آدم چي بگه!
راستي 14ماهه شدي گل من.هورا...مباركــــــــــــــه...
خلاشـــــــــه كه مامي بژار يه چرت كوشولو بژنم بيدار شم هنوس واشت خيلي نخشه ها كشيدم...!
الهي من قربون اين فرشته كوچولو بشم كه اين طور ناز خوابيده ! همه شيرين كاريهاش با نمكه! حتي شيطوني هاي اين ملكه زيبا! اميدورام جمع زيباي سه نفرتون هميشه شاد باشد!بوس
پاسخحذفواي كه الهي من قربون اين دخمل نازنين برم.
پاسخحذفايشالا هميشه شاد و سلامت باشين و جمع سه نفرتون جمع باشه.
14 ماهگيتم مبارك باشه عسل خاله. يه بوس خيلي خيلي بزرگ از طرف من و پويا
قربون اون خنده بانمکت برم من .
پاسخحذفچقدر صندلی تو اشپزخونه ات خوشگله خاله جون
امیدوارم که سالیان سال در کنار مامان وبابای خوبت .جمع سه نفری قشنگی داشته باشی
بوس ابدار و گنده ازطرف من ورایان
راستی هانای عزیزم 14 ماهگیت مبارک باشه
وای این خانم خوشگل رو ببین با این شیرین کاریهاش .
پاسخحذفو چقدر مثل فرشته ها خوابیده . مامانی بوسش کن .
راستی من دوست دارم وبلاگ هانا رو لینک کنم . نظرتون چیه ؟ بهمون خبر بده اگر موافقی .
به به عجب چایی! چه کبابی! عجب قیلوله ای.....!ایشالا همیشه در کنار هم شاد و خوشحال باشید!جیگر این هانای خوشگل رو برم با اون cosy placeش! خیلی دوست داشتنیه...
پاسخحذفوای عجب وروجکیه این هانا خوشمله هزار ماشالله
پاسخحذفخیلی شیرین کاریهات قشنگه ایشالله همیشه شاد باشی گلم
14 ماهگیت هم مبارک ورجک خانوم(من فکر می کردم هانا خیلی آرومه آخه صورت خیلی مظلومی داره آدمو گمراه می کنه ...)
بووووووووووووووس
مي بوسم اون لپاي خوشگلشو
پاسخحذف14 ماهگي مبارك خوشگلم
بوس بوس هوار تا
هاناي نازو دوست داشتني 14 ماهگيت مبارك ، خيلي شيطون بلا شدي دختر ملوس ، بهار جون اميدوارم اين جمع سه نفرتون روز به روز گرمتر و دلپذير تر باشه و به زودي به جمع 4 نفره تبديل بشه ;-)
پاسخحذفمن قربونت برممممممممممممم....عاشق آن عکستم که خوابی...دوست دارم زودتر شما و مامی رو ببینم..
پاسخحذفهانای ناناز خاله 14 ماهگیت مبارک قشنگم
پاسخحذفمامانی یه بوس گنده اش بکن این دخمل ماهو با این شیرین کاریهاش که دل میبره
متاسفانه من نتونستم همه عکساشو ببینم فقط اونی که خیلی زیبا خوابیده و لبای خوشگلش رو غنچه کرده رو دیدم و دلم رفت
آخه من فدای تو عروسک ناز و شیطون بشم که انقدر خلاقی.آفرین از گونی برنج برای خودت صندلی ساختی....
پاسخحذفامیدوارم زندگیتون پر از خاطرات شاد 3 نفری باشه. من و ویانا تو و مامی گلت رو خیلی دوست داریم.
سلام
پاسخحذفخدا هانا کوچولو رو براتون نگهداره راستی هانا به چه معناست؟